اوخواهد آمد... باکوله باری از عدالت
مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک که درگفته ی این طایفه کرداری نیست
ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی باتو مرا کاری نیست
أَینَ المُضطَرُّ الذی یُجابُإِذا دَعی؟
کجاست آن کهدعای خلق پریشان را اجابت کند؟
شایداین جمعه بیاید شاید...